3
شهریور
سالها از روزى كه اين ديوار ها تنها شدند ميگذرد. آنقدرى كه حتى پيچك هاى اتاق هم از شمردن روزها دست كشيده اند . حالا ديگر باورشان شده كه اين تنهايى موقت نيست و تا ابد ادامه خواهد داشت.
آنهايى كه روزى با لبخندى از سر رضايت و يا با چشمانى برق زده از سر خشنودى اين گوشه و كنار ها ميچرخيدند ، حالا ديگر خود را تسليم روز هاى خاكسترى و خالى از او كرده اند.
سالها ميگذرد از زمانى كه او رفت و ديگر بازنگشت.
اويى كه بى منت عشق ميورزيد ، اويى كه خستگى برايش معنايى نداشت و تلاش را بهترين غذاى روح ميدانست.
بار ديگر در اين روز خاص افسوس ميخوريم و به ياد مى آوريم رفتن غم انگيز كسى را كه بى ترديد مدیری لایق و پدرى مهربان براى هر كسى كه لحظه اى محتاج به يك تكيه گاه بود.
یاد و خاطره اش گرامی